خواب ناآروم و روز ناآروم...

ساخت وبلاگ
دیشب با آشفتگی گذشت....

با خواب های کابوس مانند...

چقدر با استرس از خواب بیدار شدم و

چقدر سعی کردم ذهنم رو اروم کنم..

صلوات فرستادم و... تا دوباره خواب رفتم...

صبحم که می خواستم برم دانشگاه طول کشید تا تاکسی گیرم اومد...

ماشین شخصی ایستاده میگه بیا برسونمت !

گفتم مرسی و کمی جابجا شدم و رفت...

بالاخره تاکسی خطی اومد مسیرش به من می خورد...

با این حال دوباره موقع سوار شدن ازش پرسیدم که آقا چهارراه میرید؟!

برگشته بهم زل زده میگه آره...!

از نگاهش خوشم نیومد...

دلم می خواست پیاده شم...

ولی خداروشکر مشکلی پیش نیومد و رسیدم چهارراه...

از اونجا هم سوار تاکسی های دانشگاه شدم و رفتم...

الان اومدم خونه 2 دوباره کلاس دارم.

پس فعلا...

!من و ناشناخته هایی از جنس با تو بودن...
ما را در سایت !من و ناشناخته هایی از جنس با تو بودن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fin-mane-taze0 بازدید : 37 تاريخ : شنبه 10 مهر 1395 ساعت: 10:50